˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙
27 / 4برچسب:, :: 13:50 ::  نويسنده : وحید

  


دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند
 
دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند
 
دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما
 
پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند
 
شبیه شنبه ی هر هفته پشت پنجره ام
 
و کوچه کوچه شهرم دوباره زندان ماند
 
برای آمدنت چند سال بایستی
 
در این تراکم بی انتهای ویران ماند؟
 
نیامدی که ببینی نگاه منتظرم
 
چه روزها به امید تو زیر باران ماند
 
سکوت آخر حرف من است چون بی تو 
 
دوباره حنجره ام زیر بغض پنهان ماند

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

درباره وبلاگ

گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
موضوعات
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 638
بازدید هفته : 1426
بازدید ماه : 10270
بازدید کل : 162587
تعداد مطالب : 251
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

دعای فرج
Multijob Gplus Code
تماس با ما